بازخوانی

محسن زارع

بازخوانی

محسن زارع

بازخوانی

اندیشه هایی درباره ی نوشتن و تیاتر

لطفا مالکیت معنوی را رعایت بفرمایید و بدون اجازه کپی نکنید.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با موضوع «اندیشه ها» ثبت شده است

«نوشتن» تنها ترس نیست ، بلکه رنج بزرگی نیز هست. رنج مقاومت نفس در مقابل تغییر شرایط‌ش. رنج خلاف جریان رودخانه شنا کردن و ایمان داشتن به اینکه آن کاری لازم ومهم است. درست همان رنجی که یک معتاد به مواد مخدر یا یک مبتلا به هر عادت بد دیگر در ترک ابتلاهایشان خواهند داشت.و بدتر از آن زمانی‌ست که معنای واقعی ترک گفتن را درک نکنیم و تصمیم بگیریم در کنار انجام دادن همان کارها،عملی به نام ترک کردن هم انجام بدهیم.

هرچقدر امکانات نوشتن بیشتر شود، آرام تر می شوی. گاهی نمی توانی در کلام بگویی چطور یک فیل خاکستری با عظمت تنبل در فکرت گیر کرده، یا به این شیوه گفتن راضی‌ات نمی کند. پس بهترین کار شاید این باشد که یک سکانس بنویسی از فیلی خاکستری که با ترفند های فیلم‌برداری  بسیار بزرگتر از اطرافش و پرکننده یِ قابِ دوربین نشان دهی + چند پلان از پهنا وبزرگی باسن وپاهایش +چروک های پای چشمها +درحالی‌که درخت تنومندی را از جا درمی آورد و می خورد +مردی که سعی دارد با کوچکی و عصبانیت او را هل دهد و اگر دوست داشتی بلافاصله در سکانسی دیگر مردی که پشت میز،با کاغذ و قلم، نشسته وکلافه فکر می کند.

منظورم از امکانات نوشتن داشتن انواع بیان است و اگر اینها با انواع امکانات زبان وتصویر جمع کنی چه می شود؟!

واین خلق کردن های خواسته‌ْناخواسته چه وظیفه ای دارند جز اینکه خالق را به آرامش و رضایت برسانند؟!

  • محسن زارع

مطلبی که در این پست می خوانید مقدمه‌ایست بر انواع متون نمایشی وتقسیم بندی‌ای که علامقه‌مندم آنرا به بحث بگذارم:


واقعیت اینست که بسیاری نمایشنامه هایی که تا بحال خوانده ام ،تفکر شخصیت هارا روی کاغذ به عناون دیالوگ آورده اند،یعنی گفتگوی فکرهاست.

با اینکه هر فکر ،تیپ شخصیتی خاصی را نشان می دهد(در بهترین حالت)، امّا لحن افراد و ویژگی های ظاهری وکلامی یا بهترست بگویم نوع رمزگردانی صوتی آنها در دیالوگ ها نمودی ندارد(بهتر بود نمی گفتم).این است که نوعی فاصله وجود دارد از متن تا بازیگر و از او تا تماشاگر.تا به حال جز در تعدادی از آثار محمدیعقوبی و یاسمینا رضا و تنسی ویلیامز ندیده ام که موفق به کاهش فاحش این فاصله شده باشند.آزآنجا که مواجهه ی مخاطب با (بازیگرِ)تیاتر از طریق فرآیند رمزگردانی زبان به فکر و محتواست(یا شاید رمز گشایی)،برخلاف شخص گوینده که از فکر به زبان، پس برای طبیعی و عمیق تر شدن، گفت‌وگوهای تیاتری باید فکر به زبان باشد.(خسته نباشی!).بدیهیست که در هر صورت این اتفاق می افتد ،چون به طور طبیعی تفکرات ابتدا به کلمات تبدیل می شوند برای نویسنده و سپس روی کاغذ می آیند،اما این کلمات زبان شخصیت ها نیستند.  
  • محسن زارع