چیزهایی درمورد نوشتن
«نوشتن» تنها ترس نیست ، بلکه رنج بزرگی نیز هست. رنج مقاومت نفس در مقابل تغییر شرایطش. رنج خلاف جریان رودخانه شنا کردن و ایمان داشتن به اینکه آن کاری لازم ومهم است. درست همان رنجی که یک معتاد به مواد مخدر یا یک مبتلا به هر عادت بد دیگر در ترک ابتلاهایشان خواهند داشت.و بدتر از آن زمانیست که معنای واقعی ترک گفتن را درک نکنیم و تصمیم بگیریم در کنار انجام دادن همان کارها،عملی به نام ترک کردن هم انجام بدهیم.
هرچقدر امکانات نوشتن بیشتر شود، آرام تر می شوی. گاهی نمی توانی در کلام بگویی چطور یک فیل خاکستری با عظمت تنبل در فکرت گیر کرده، یا به این شیوه گفتن راضیات نمی کند. پس بهترین کار شاید این باشد که یک سکانس بنویسی از فیلی خاکستری که با ترفند های فیلمبرداری بسیار بزرگتر از اطرافش و پرکننده یِ قابِ دوربین نشان دهی + چند پلان از پهنا وبزرگی باسن وپاهایش +چروک های پای چشمها +درحالیکه درخت تنومندی را از جا درمی آورد و می خورد +مردی که سعی دارد با کوچکی و عصبانیت او را هل دهد و اگر دوست داشتی بلافاصله در سکانسی دیگر مردی که پشت میز،با کاغذ و قلم، نشسته وکلافه فکر می کند.
منظورم از امکانات نوشتن داشتن انواع بیان است و اگر اینها با انواع امکانات زبان وتصویر جمع کنی چه می شود؟!
واین خلق کردن های خواستهْناخواسته چه وظیفه ای دارند جز اینکه خالق را به آرامش و رضایت برسانند؟!
خیلی پارادوکس داشت هم اولش هم با اخرش
نفهمیدم
اما نوشتن تعهد میاره
یاعلی(ع)