بازخوانی

محسن زارع

بازخوانی

محسن زارع

بازخوانی

اندیشه هایی درباره ی نوشتن و تیاتر

لطفا مالکیت معنوی را رعایت بفرمایید و بدون اجازه کپی نکنید.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محسن زارع» ثبت شده است

نگاهی به مستخدم ماشینی از هارولد پینتر

تحلیل از محسن زارع

خلاصه داستان: دو گنگستر اجیرشده در یک «زیرزمین»، منتظر رسیدن دستورند.

1

نمایشنامه تمام می‌شود. پرسشگری گاس بی آنکه اوج گرفته باشد، تمام می‌شود و طبق توضیح نویسنده، خلع لباس شده است. از متن می‌‌پرسم چطور کنش به حد بحرانی خود رسید تا گره گشایی لازم و قانع کننده به نظر برسد؟

به ابتدای متن باز می‌‌گردم تا یک بار دیگر رد پنهان کنش‌ها‌ را دنبال کنم. زیرزمین، یعنی اتاقی خفه و بسته که ارتباط کمی ‌‌با فضای بیرون دارد. هردو شخصیت پیراهنِ آماده‌باش به تن کرده اند. «بن» دراز کشیده است و روزنامه می‌‌خواند. «گاس» روی تخت نشسته و بند کفشش را می‌‌بندد. کنشی هنوز رخ نداده. اما اندکی دقت در صحنه یک کنش حاضر که آمادۀ پاسخ یا گسترش است را برای ما بارز می‌‌کند. انتظار. هر دو شخصیت منتظرند. اتاقی که در آن هستند موقتی(اجاره‌ای ) و نامانوس است. منتظر چه هستند؟ اتفاقی که بیفتد یا خبری که برسد؟ مگر مختار نیستند که بروند؟ می‌‌خواهند؟

وضعیت سکون، در انتظار آغاز می‌شود. بن آرام دراز کشیده و نیرویی که بی قراری می کند و کارهای نامعقول انجام می‌‌دهد شخصیتِ گاس است (بیرون آوردن کبریت و سیگار از کفش‌ها‌یش، خمیازه کشیدن، راه رفتن سرگردان در اتاق و پرسش‌ها‌ی مکرر از بن). اوست که سازگاری زیادی با این انتظار ندارد و کنش را آغاز می‌‌کند.

و بن چندبار با کوبیدن روزنامه به تخت و زل زدن به گاس و کلافه شدن از سوالات او، به این وضعیت اعتراض می‌‌کند. کاری که برای به انجام رساندنش اینجا هستند، بارها انجام شده و در آن خبره شده اند. سرشت آن کار ناسازگار با سوال کردن است و چیزی جز اطاعت از دستورات نمی‌‌طلبد.  پس سوالات گاس و بی قراری وشک‌ها‌یش معنایی دارد. بن سعی می‌‌کند توجه او را به اتفاقات روزمرۀ روزنامه جلب کند اما گاس آرام نیست. مدام دربارۀ روند کار(کی تماس می‌‌گیرن؟) و محیطی که در آن هستند سوال و کنجکاوی‌هایی دارد.

هر قدرت ونیروی خارجی در سکوت عمل می‌‌کند و سر منشاء آن مشخص نیست. از زیر در، پاکت نامه ای داخل اتاق می‌‌فرستند و فرستنده آن معلوم نیست .مستخدم ماشینی سفارشات را از جایی می‌‌گیرد و به جایی می‌‌فرستند که مشخص نیست و گاس و بن براساس انتظاراتشان از رؤسایشان حدس‌ها‌یی می‌‌زنند.  لولۀ ارتباطی مشخص نیست به کجا متصل است و شنوندۀ حرف‌ها‌ی این دو نفر و دستوردهنده کیست.

و از همین رو باز شدن ناگهانی درِ اتاق در پایان پرده، و عزل شدن گاس از ماموریتش چیزی شبیه چشم‌بندی ست. اولین فرضی که در ذهنم شکل می‌‌گیرد این است که تمام این صحنه برای آزمودن گاس طراحی شده است و بن هم از آن خبر دارد1.

-

2

در سراسر این اتفاقات، قدرت خارجی نه کلامی ‌‌به زبان می‌‌آورد، نه کنش و عامل مشخصی دارد. بلکه آثار آن در شیوۀ رفتار دو شخصیت نمایش و برخی اتفاقات دیده می‌شود.

-

3

خوانشِ «از آخر به اول» متن، ما را متوجه نقش کلیدی بن در پیش رفتن کنش متن کرد و حالا در مرور دوباره از ابتدا به انتهای متن، نقش بن در پنهان سازی یا پنهان ماندن برخی کنش‌ها‌ [به عنوان مانعی برابرِ خواست و ارادۀ گاس، که همان خواستِ «فهمیدن» است] آشکار می‌شود.

گاس در صحنۀ پایان گند می‌‌زند و درست زمانی که باید کاملا در حالت آماده‌باش بماند، بی موقع صحنه را ترک می‌‌کند. بن با اینکه متوجه موقعیت آزمایشی است، سعی می‌‌کند نقش مطیع خود را ایفا کند (سرگرمی‌‌اجباری به روزنامه. گفتن اینکه «دستور، دستور است». اصرار در اجرای کامل مانور آزمایشی. حتی در صحنه آخر [متوجه باشید که شلیک نمی‌‌کند و کسی وارد اتاق نمی‌شود و تنها وضعیتی که تغییر یافته، وضعیت گاس است که طبق توضیح نویسنده لباس و جلیقه و جلد هفت تیرش از او گرفته شده]). 

4

نمایشنامه‌ها‌ی پینتر چندوجهی و بسیار تاویل پذیرند.

پینتر گشایندۀ گره‌ها‌یی که در داستان می‌‌افکند نیست. بلکه تنها به ما نشان می‌‌دهد که با پیچیدگی‌ها‌ چگونه رفتار خواهد کرد.

تمام.

____________________

1بحث دربارۀ زودتر رسیدن و خوابیدن گاس در ماشین  و مشکوک بودن اتفاقات احتمالی قبل از ورود به اتاق، گیردادن و حساس بودن بن نسبت به سوالات و هر رفتاری که کوچک ترین نشانۀ پرسش‌گری گاس است (درست در جاهایی که هیچ پرسیدن واضحی رخ نمی‌‌دهد) و تاکید روی اینکه «اینجا من رئیسم»، بی توجهی بن به شرایط اتاق و موقعیت و احتمالا سرگرمی‌ ‌سطحی به روزنامه و کوبیدن عصبی آن روی تخت (که نشانۀ درگیری فکری با چیز دیگری ست)، همگی نشانه‌ها‌یی‌ست از اینکه از چیزهایی باخبر است که برای ما در ابهام فرورفته، همچنین برای گاس. [نکته بسیار مهم همین ناآگاهی  گاس است که ما نیز در آن سهیم هستیم و دست‌مایۀ مناسبی برای پیشرفتن کنش و تشریح عناصر موقعیت است. درست همان ناآگاهی که نمی‌‌توانیم آنرا با  بن شریک شویم.]

  • محسن زارع